کی چه گلی دوست داره ؟نجار:میخک دزد:شب بو پارچه فروش :اطلسی، دندون پزشک: مینا، و من... من تو رو دوست دارم، تو زیباترین و نازترین گلی هستی که من دوستش دارم
عشق چیست :. به كوه گفتم عشق چیست؟! لرزید به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید به باد گفتم عشق چیست؟! وزید به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد به انسان گفتم عشق چیست؟! اشك از دیدگانش جاری شد و گفت: دیوانگیست
تازه فهمیدم تو دنیا هیچ قلبی واسه من نمی تپه. حتی قلب خودم... چون اونم واسه تو می تپه
عاشق هرکس شدم او شد نصیب دیگری *دل به هرکس دادم او هم زد به قلبم خنجری* من سخاوت دیده ام دل را به هرکس می دهم *شر م دارم پس بگیرم آنچه را بخشیده ام
می گن شیشه عمر آدما اگه خیس بشه عمرشون کم می شه!می دونستی چشات شیشه عمر منه
درسکوت دادگاه سرنوشت / عشق برما حکم سنگینی نوشت / گفته شد دل داده ها از هم جدا / وای بر این حکم و این قانون زشت
نگاهم یاد باران كرده امشب ،مرا سر در گریبان كرده امشب ،غم و فریاد من از این وان نیست،دلم یاد رفیقان كرده امشب
عشق تو چشمای هم نگاه كردن نیست با چشمای هم به زندگی نگاه كردنه
به تو دیگر نتوان کرد سلام به تو دیگر نتوان بست امید به تو دیگر نتوان اندیشید که تو دیگر گل ناز همه ای
اگه تو رو تو بیابون بکارن کاکتوس در میای! اگه تو رویا بکارن کابوس در میای! تو �ویر بکارن خیارشور درمیای! تو دل من اگه بکارن... عمرا دربیای!
نگاه ساكت باران بروی صورتم دزدانه می لغزد ولی یاران نمی دانند كه من دریایی از دردم به ظاهر گرچه میخندم می شود ای دوست آیا آن نگاهت را خرید ؟****یا برای آسمان ها روی ماهت را خرید؟******* من دلم لبریز از آشوب و زنگار رو غم است****می شود آیینه وش یه لحظه آهت را خرید؟
اگر روزی دلت لبریز غم بود گذارت بر مزار کهنه ام بود بگو این بی نصیب خفته در خاک یه روزی عاشق و دیوانه ام بود
گه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه … كه مثل آسمون همیشه رو سرم باشی ..
آه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه ی محصور وجود، من در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم، تک و تنها، می شکنم به خدا می شکنم
ای نشسته در خیال من فراموشم مکن با فراموشی و تنهایی هم آغوشم مکن زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن زنده ام با سوز و ساز خویش خاموشم مکن
خوشگلی بانمکی یک رخ زیبا داری بی جهت نیست که در کنج دلم جا داری
اگر از پایان گرفتن غم هایت ناامید شده ای به خاطر بیاور که زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید
كاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت كاش می شد دفتر تقدیر عشق حرفی از یك روز بارانی نداشت كاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
دانی که چرا ز میوها سیب نکوست: نیمی رخ عاشقست نیمی رخ دوست این زرد و سرخی که در او می بینی: زردیش رخ عاشقست سرخیش رخ دوست
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود
تو دریایی و من موجی اسیرم...كه می خواهم در آغوشت بمیرم... بیا دریای من آغوش بر كش...نمی خواهم جدا از تو بمیرم
اگر با گریه دریایی بسازم،اگر با خنده رویایی بسازم اگر خنده شود در من فراموش،اگر گریه شود با من هم آغوش تو را هرگز نخواهم كرد فراموش
گفتمش دل میخری؟ گفت چند؟/ گفتمش دل مال تو، تنها بخند/ خنده كردو دل ز دستانم ربود/ تا به خود باز آمدم او رفته بود/ دل زدستانش به خاك افتاده بود
بسوزد خانه ی لیلی و مجنون كه رسم عاشقی در عالم انداخت اگر لیلی به مجنون داده میشد دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد
فقط او را صدا کردم نیامد/ تمام شب دعا کردم نیامد/ به من گفت باید با وفا بود / به عهدش هم وفا کردم نیامد/
بزار خیال كنم هنوز ترانه هامو میشنوی هنوز هوامو داری و هنوز صدامو میشنوی بزار خیال كنم هنوز یه لحظه از نیازتم اگه تموم قصمون, هنوز ترانه سازتم بزار خیال كنم هنوز پر از تب وتاب منی روزا بفكر دیدنم , شبا پر از خواب منی
عشق یعنی یك سلام و یك درود عشق یعنی درد و محنت در درون ... عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن ..
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: بازدید از این مطلب : 1845
|
امتیاز مطلب : 204
|
تعداد امتیازدهندگان : 58
|
مجموع امتیاز : 58