نوشته شده توسط : محمدرضا
، 1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم 2-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو 3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم 4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و 5-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید 6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که 7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما 8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و 9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم 10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع 11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را 12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم 13-خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که 14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش 15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر 16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که 17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش 18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین 19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه 20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که 21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم . و در آخر اگر می خواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان(یکی در میان)

:: بازدید از این مطلب : 598
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
تاریخ انتشار : | نظرات ()